مناجات ماه رمضانی و روضه سیدالشهدا علیه السلام
چشم خود را باز کن ای دل ضیافت را ببین سفرهاش اندازه دنیاست وسعت را ببین فکر سرمای زمستان باش فرصت اندک است از همین امروز فردای قـیامت را ببین صاحب سفره کریم است و به دنبال گداست تو فقط او را صدایش کن اجابت را ببین هر که هستی هر چه هستی بر کسی مربوط نیست سوی تو باز است آغوشش محبّت راببین گرچه خـیلی بیوفـایی دیـد اما بـاز هم دستگیری میکند از ما رفاقت را ببین معصیت میگیرد و خوبی به جایش میدهد در ازای قطره اشکی تجارت را ببـین در جهان فانی ما نیست خیری بیحسین نان خور شاه شهیدان باش برکت را ببین راه من سوی تـباهی بود سوی او نبود ناگهان چشمم به پرچم خورد قسمت را ببین نوکر عاصی او گر راهی دوزخ شود زود بانگی میرسد برگرد حضرت را ببین روز محشر که بیاید روضهخوان او خداست اشک ریزش مادرش زهراست هیأت را ببین تحت امرش بود باران و برای جرعهای اصغرش لب تشنه ماند، اوج مصیبت را ببین آه بعد از بوسه شمشیرها از صورتش دخترش نشناخت بابا را جراحت را ببین دشمن بیرحم بین یک طبق آورده بود رأس سالار شهیدان را اهتانت را ببین دخترش روی کبودش را نشان داد و بگفت بین من با مادرت حالا شباهت را ببین روی لبهای پدر وقتی که خون تازه دید روی لبهای خودش کوبید غیرت را ببین با لب خونی لب خونِ پدر را بوسه زد بعد از آن دق کرد آداب شهادت را ببین نیمههای شب شبیه فـاطـمه تـشیـیع شد روی دست عمههایش آه غربت را ببین |